جدول جو
جدول جو

معنی قلعه حیدر - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه حیدر
(قَ عَحَ دَ)
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقع در 2هزارگزی شمال باختر گناوه در ساحل خلیج فارس. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر و مالاریایی است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما. و شغل اهالی زراعت است. این ده دارای گارد گمرکی و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَدْ دَ)
قلعه ای است به یمن از حبّیه و آن از اعمال حب ّ است. (معجم البلدان). در قضاء حبیه از سنجاق عسیر. (قاموس الاعلام ترکی) ، نام منزلی میان جده و مکه و آن وادیی است دارای حصن و نخلستان و آب جاری و قدما آنرا حدّاء می گفتند. (معجم البلدان). رجوع به حدّاء شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ حَ دَ)
ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 35هزارگزی خاور راه فرعی ساردوئیه راین. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 5هزارگزی باختر فلاورجان و 4هزارگزی باختر جادۀ شهرکرد به اصفهان. موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است. سکنۀ آن 227 تن است. آب آن از کاریز و محصول آن غلات، صیفی، پنبه، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 8هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 6هزارگزی باختر راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار خاوری رود شطیط. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است سکنۀ آن 150 تن آب آن از کارون و محصول آن غلات، برنج، صیفی، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ)
دهی است از دهستان گله دار. بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 89هزارگزی جنوب خاور کنگان و 4هزارگزی راه مالرو پس رودک به بیرم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 96 تن است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، تنباکو و پیاز و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شی شَ / شِ)
دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در49هزارگزی شمال باختری تربت جام و سر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 987 تن است. آب آن ازقنات و محصول آن غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قلعۀ خرابی است بین قاهره و ایله، و ابن ساعاتی در این بیت از آن نام برده است:
سری موهنا والانجم الزهر لاتسری
و للافق شوق العاشقین الی الفجر
تأهب من صدر تخب به الکری
فما زال حتی بات منزله صدری.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان، واقع در 31هزارگزی جنوب خاوری نصرت آباد و 18هزارگزی شوسۀ زاهدان به خاش. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی. سکنۀ آن 558 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات. و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ فَ)
دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 20هزارگزی شمال باختری اهواز و کنار شوسۀ اهواز به سوسنگرد. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرم سیری است. سکنۀ آن 120 تن، آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ مروانه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ تَ)
نام قلعه ای است بالای کوه شیراز و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کَ)
ده کوچکی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان، واقع در 75هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و 4هزارگزی باختر راه مالرو ده چین عباس آباد. سکنۀ آن 35 تن است. ساکنین از طایفۀ قرائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَیْ یِ)
کلاته ای است در سبزوار
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ حَمْ ما)
این قلعه در شرق شیراز به فاصله ربع فرسنگ قرار گرفته و آنجارا فهندز نیز گویند. (جغرافیای غرب ایران ص 128)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ دَ)
کنایه از زن بکر. (مجموعۀ مترادفات) :
خویش را بهر چه وابسته به دختر کردن
نفس را بندی این قلعۀ بی در کردن.
اول شرف (از مجموعۀ مترادفات)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ حَ فَ)
دهی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 53هزارگزی جنوب خاوری رام هرمز و 3هزارگزی خاور شوسۀ مارون به آغاجاری. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از رود خانه مارون و محصول آن غلات، برنج، کنجد، بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ سادات هستند. این آبادی را قلعۀ حمود هم مینامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ خَ / خِ بَ)
نام قلعۀ معروفی است در خیبرکه به دست امیرالمؤمنین علی گشوده شد:
زورآزمای قلعۀ خیبر که بند او
در یکدگر شکست ببازوی لافتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دی دَ)
دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 48هزارگزی شمال باختر آوج. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 348 تن است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، انگور و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دِ)
ده کوچکی از بخش راین شهرستان بم، واقع در 24هزارگزی جنوب راین. کنار رود خانه قمرود سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا